ابزارها و تکنیک‌های بهبود فرآیند

بهبود مستمر فرآیندها برای افزایش کارایی، کیفیت و رضایت مشتری ضروری است. این راهنما مجموعه‌ای جامع از ابزارها و تکنیک‌های اثبات‌شده را معرفی می‌کند که به شما کمک می‌کنند فرآیندهای کاری خود را به طور سیستماتیک درک، تحلیل و بهینه کنید. از روش‌شناسی‌های حل مسئله مانند DRIVE گرفته تا ابزارهای بصری مانند نقشه‌برداری فرآیند، فلوچارت، نمودارهای علت و معلول (استخوان ماهی) و تحلیل پارتو، و همچنین تکنیک‌های آماری مانند کنترل آماری فرآیند (SPC) و هیستوگرام‌ها، این مجموعه ابزار به شما قدرت می‌دهد تا مشکلات را شناسایی کرده، گلوگاه‌ها را بیابید و تصمیمات مبتنی بر داده برای بهبود پایدار اتخاذ کنید. با به‌کارگیری این ابزارها، تیم شما می‌تواند به تعالی عملیاتی دست یابد.  

ابزارها و تکنیک‌های بهبود فرآیند

پیام یا خواسته های خود را در این قسمت بنویسید. اگر  دقیقا نمی دانید که چه چیزی می خواهید و نیاز به مشاوره دارید، کارشناسان ما با شما تماس خواهند گرفت.

مقدمه: راهنمای جامع ابزارها و تکنیک‌های بهبود فرآیند



در دنیای رقابتی امروز، توانایی سازمان‌ها در بهینه‌سازی مستمر فرآیندهای کاری، یک مزیت استراتژیک کلیدی محسوب می‌شود. درک عمیق چگونگی انجام کارها، شناسایی ناکارآمدی‌ها و اجرای بهبودهای مؤثر، نیازمند یک رویکرد سیستماتیک و استفاده از ابزارهای مناسب است. بدون ساختار و تکنیک‌های اثبات‌شده، تلاش‌ها برای بهبود ممکن است پراکنده، بی‌نتیجه و حتی منجر به نتایج نامطلوب شوند.
این مقاله به عنوان یک راهنمای جامع، مجموعه‌ای از مهم‌ترین و پرکاربردترین ابزارها و تکنیک‌های مورد استفاده در بهبود فرآیند را معرفی و تشریح می‌کند. از روش‌شناسی‌های گام‌به‌گام حل مسئله مانند DRIVE گرفته تا ابزارهای بصری قدرتمند برای نقشه‌برداری و تحلیل علل ریشه‌ای، و همچنین تکنیک‌های آماری برای کنترل و کاهش تغییرپذیری فرآیندها. هدف ما ارائه دانش و بینش لازم به مدیران، کارشناسان کیفیت و تیم‌های بهبود فرآیند است تا بتوانند با اطمینان و اثربخشی بیشتری، فرآیندهای سازمان خود را تحلیل کرده و به سمت تعالی عملیاتی هدایت کنند. با مطالعه این راهنما، شما به جعبه‌ابزاری مجهز خواهید شد که به شما در مسیر بهبود مستمر یاری می‌رساند.


دانش بهبود فرآیند

درک فرآیندها به منظور بهبود آن‌ها از طریق یک رویکرد سیستماتیک، نیازمند دانش مجموعه‌ای ساده از ابزارها یا تکنیک‌ها است. استفاده مؤثر از این ابزارها و تکنیک‌ها مستلزم به‌کارگیری آن‌ها توسط افرادی است که واقعاً روی فرآیندها کار می‌کنند، و تعهد آن‌ها به این امر تنها در صورتی ممکن خواهد بود که اطمینان حاصل کنند مدیریت به بهبود کیفیت اهمیت می‌دهد. مدیران باید با فراهم کردن آموزش و پشتیبانی لازم برای پیاده‌سازی، تعهد خود را نشان دهند.
ابزارها و تکنیک‌هایی که معمولاً در بهبود فرآیند استفاده می‌شوند عبارتند از:
•    روش‌شناسی حل مسئله، مانند DRIVE
•    نقشه‌برداری فرآیند (Process mapping)
•    رسم فلوچارت فرآیند (Process flowcharting)
•    تحلیل میدان نیرو (Force field analysis)
•    نمودارهای علت و معلول (Cause & effect diagrams)
•    نمودار علت و معلول با افزودن کارت‌ها (CEDAC)
•    طوفان فکری (Brainstorming)
•    تحلیل پارتو (Pareto analysis)
•    کنترل آماری فرآیند (SPC - Statistical process control)
•    نمودارهای کنترل (Control charts)
•    برگه‌های بررسی (Check sheets)
•    نمودارهای میله‌ای (Bar charts)
•    نمودارهای پراکندگی (Scatter diagrams)
•    تحلیل ماتریسی (Matrix analysis)
•    نمودار نقطه‌ای یا چوب‌خط (Dot plot or tally chart)
•    هیستوگرام‌ها (Histograms)

روش‌شناسی حل مسئله DRIVE

DRIVE یک رویکرد برای حل مسئله و تحلیل است که می‌تواند به عنوان بخشی از بهبود فرآیند استفاده شود.
Define تعریف:
تعیین دامنه مسئله، معیارهایی که موفقیت با آن‌ها سنجیده می‌شود و توافق بر سر موارد قابل تحویل و عوامل موفقیت.
Review بازبینی:
بررسی وضعیت فعلی، درک پیش‌زمینه، شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات، شامل عملکرد، شناسایی نواحی مشکل‌دار، بهبودها و "پیروزی‌های سریع" (quick wins).
Identify شناسایی:
شناسایی بهبودها یا راه‌حل‌ها برای مسئله، تغییرات مورد نیاز برای فعال‌سازی و پایدارسازی بهبودها.
Verify تأیید:
بررسی اینکه بهبودها منافعی را به همراه خواهند داشت که معیارهای موفقیت تعریف‌شده را برآورده می‌کنند، اولویت‌بندی و اجرای آزمایشی (پایلوت) بهبودها.
Execute اجرا:
برنامه‌ریزی پیاده‌سازی راه‌حل‌ها و بهبودها، توافق و اجرای آن‌ها، برنامه‌ریزی برای بازبینی، جمع‌آوری بازخورد و بازبینی مجدد.

نقشه‌برداری فرآیند (Process mapping)

یکی از گام‌های اولیه برای درک یا بهبود یک فرآیند، نقشه‌برداری فرآیند (Process Mapping) است. با جمع‌آوری اطلاعات می‌توانیم یک مدل "پویا" بسازیم - تصویری از فعالیت‌هایی که در یک فرآیند انجام می‌شود. نقشه‌های فرآیند ابزارهای ارتباطی مفیدی هستند که به تیم‌های بهبود کمک می‌کنند تا فرآیند را درک کرده و فرصت‌های بهبود را شناسایی کنند.
ICOR ورودی‌ها، خروجی‌ها، کنترل‌ها و منابع - inputs, outputs, controls and resources) یک روش‌شناسی تحلیل فرآیند پذیرفته‌شده بین‌المللی برای نقشه‌برداری فرآیند است. این روش اجازه می‌دهد فرآیندها به واحدهای ساده، قابل مدیریت و قابل فهم‌تر تقسیم شوند. نقشه‌ها، ورودی‌ها، خروجی‌ها، کنترل‌ها و منابع را هم برای فرآیند سطح بالا و هم برای فرآیندهای فرعی تعریف می‌کنند.


تصویر ۱: نمودار مدل ICOR


 
•    شرح تصویر: این نمودار مدل ICOR را نشان می‌دهد. یک بلوک مرکزی "فرآیند (Process)" وجود دارد. فلش‌هایی از "تأمین‌کنندگان (Suppliers)" به عنوان "ورودی‌ها (Inputs)" به سمت فرآیند می‌روند. فلش‌هایی از فرآیند به عنوان "خروجی‌ها (Outputs)" به سمت "مشتریان (Customers)" می‌روند. فلش‌هایی از بالا به عنوان "کنترل‌ها (Controls)" و از پایین به عنوان "منابع (Resources)" به سمت فرآیند اشاره دارند. در زیر این مدل سطح بالا، نموداری از "فرآیندهای فرعی (Sub processes)" نشان داده شده که ارتباط بین آن‌ها با فلش مشخص شده است.
نقشه‌برداری فرآیند یک چارچوب، نظم و زبان مشترک فراهم می‌کند که امکان کار به روشی سیستماتیک را می‌دهد. تعاملات پیچیده را می‌توان به شیوه‌ای منطقی، بسیار قابل مشاهده و عینی نمایش داد. این روش مشخص می‌کند که مسائل یا "نقاط تنگنا (pinch points)" کجا وجود دارند و یک چارچوب تصمیم‌گیری مشترک برای تیم‌های بهبود فراهم می‌کند.
برای ساختن یک نقشه فرآیند:
•    تمام فعالیت‌هایی که به طور معمول در محدوده فرآیند رخ می‌دهند را با طوفان فکری شناسایی کنید.
•    فعالیت‌ها را در ۴-۶ فرآیند فرعی کلیدی گروه‌بندی کنید.
•    توالی رویدادها و پیوندها بین فرآیندهای فرعی را شناسایی کنید.
•    با استفاده از ICOR، نقشه فرآیند سطح بالا و نقشه‌های فرآیندهای فرعی را تعریف کنید.
نقشه‌های فرآیند دیدگاهی پویا از چگونگی ارائه ارزش تجاری بهبود یافته توسط یک سازمان را فراهم می‌کنند. سناریوهای "چه می‌شود اگر (What if)" را می‌توان با مقایسه نقشه‌های فرآیند "وضع موجود (As is)" با فرآیند "وضع مطلوب (To be)" به سرعت توسعه داد.

فلوچارت فرآیند (Process Flowcharting)

ابزار دیگری که در ساخت نقشه‌های فرآیند استفاده می‌شود، رسم فلوچارت فرآیند (Process Flowcharting) است. این یک تکنیک قدرتمند برای ثبت دقیق آنچه در یک فرآیند انجام می‌شود، در قالب یک تصویر است.
تصویر ۲: نمودار ورودی‌ها، خروجی‌ها، کنترل‌ها و منابع فرآیند


 
•    شرح تصویر: این نمودار شبیه مدل ICOR اما با جزئیات بیشتر است.
o    ورودی‌ها (Inputs): مواد خام (Raw materials)، داده‌ها (Data)، ملزومات (Supplies).
o    منابع (Resources): انسانی (Human) [شامل مهارت‌ها و تجربه (Skills & experience)، دانش (Knowledge)]، فیزیکی (Physical) [شامل سایت/مکان (Site)]، مکانیکی (Mechanical) [شامل ماشین (Machine)، کامپیوتر (Computer)].
o    کنترل‌ها (Controls): استانداردها (Standards)، ظرفیت (Capacity)، رویه (Procedure)، داخلی (Internal)، رگولاتورها/قوانین (Regulators)، خارجی (External)، الزامات قانونی (Regulators Requirements)، قانون‌گذاری (Legislation).
o    خروجی‌ها (Outputs): محصول (Product)، خدمات (Service).
o    بلوک مرکزی فرآیند (Process) است که ورودی‌ها، کنترل‌ها و منابع به آن وارد شده و خروجی‌ها از آن خارج می‌شوند. مشتریان (Customers) دریافت‌کنندگان خروجی‌ها هستند.
نمادهای استاندارد مشخصی در فلوچارت‌های کلاسیک استفاده می‌شوند که عبارتند از:
تصویر ۳: نمادهای استاندارد فلوچارت


 
•    شرح تصویر:
o    بیضی: شروع (Start) / پایان (End)
o    مستطیل: گام فرآیند (عملیات) (Process step (operation))
o    لوزی: تصمیم (Decision)
o    مستطیل با یک گوشه بریده (شبیه یک صفحه کاغذ): سوابق/رکوردها (Records)
o    مستطیل با لبه پایینی موج‌دار: بلوک اطلاعات (Information block) (در برخی استانداردها ممکن است به معنی "سند" باشد)
o    فلش: جریان (Flow)
اگر نتوان فلوچارتی را با استفاده از این نمادها ترسیم کرد، پس فرآیند به طور کامل درک نشده است. هدف فلوچارت، یادگیری چرایی عملکرد فرآیند فعلی به شکل کنونی و انجام یک تحلیل عینی، شناسایی مشکلات و نقاط ضعف، مراحل غیرضروری یا تکراری و اهداف تلاش برای بهبود است.

تحلیل میدان نیرو (Force Field Analysis)

تحلیل میدان نیرو (Force Field Analysis) تکنیکی برای شناسایی نیروهایی است که ممکن است به دستیابی به یک تغییر یا بهبود کمک کنند یا مانع آن شوند. با ارزیابی نیروهایی که مانع ایجاد تغییر می‌شوند، می‌توان برنامه‌هایی برای غلبه بر آن‌ها توسعه داد. همچنین شناسایی نیروهایی که به تغییر کمک می‌کنند نیز مهم است. هنگامی که این نیروها شناسایی و تحلیل شدند، می‌توان تعیین کرد که آیا تغییر پیشنهادی قابل اجرا است یا خیر.
تصویر ۴: نمودار تحلیل میدان نیرو
 
•    شرح تصویر: یک خط عمودی مرکزی نشان‌دهنده وضعیت فعلی یا هدف است. فلش‌هایی از چپ به راست (سبز رنگ) به عنوان نیروهای پیش‌برنده (Driving forces) به سمت هدف فشار می‌آورند. فلش‌هایی از راست به چپ (آبی رنگ) به عنوان نیروهای بازدارنده (Restraining forces) در برابر هدف مقاومت می‌کنند. طول فلش‌ها می‌تواند نشان‌دهنده قدرت نسبی نیروها باشد.

نمودار علت و معلول (Cause & Effect Diagram)

یک راه مفید برای نقشه‌برداری ورودی‌هایی که بر کیفیت تأثیر می‌گذارند، نمودار علت و معلول (Cause & Effect Diagram) است که به عنوان نمودار استخوان ماهی (Fishbone) یا ایشیکاوا (Ishikawa Diagram) نیز شناخته می‌شود. این همچنین یک تکنیک مفید برای باز کردن تفکر در حل مسئله است.
تصویر ۵: نمودار استخوان ماهی / علت و معلول


 
•    شرح تصویر: یک فلش افقی اصلی از چپ به راست کشیده شده که به "سر ماهی" ختم می‌شود. در انتهای این فلش (سمت راست)، مشکل یا معلول (Problem or Effect) نوشته شده است. فلش‌های مورب (مانند تیغ‌های ماهی) به این فلش اصلی وارد می‌شوند. این فلش‌های مورب نشان‌دهنده عوامل یا دغدغه‌ها (Factors or Concerns) یا دسته‌های اصلی علل هستند. فلش‌های کوچکتر می‌توانند به این فلش‌های مورب وارد شوند تا نشان‌دهنده زیر-علت‌ها باشند.
 معلول یا مشکل مورد بررسی در انتهای یک فلش افقی نشان داده می‌شود؛ علل بالقوه سپس به صورت فلش‌های برچسب‌دار که به فلش اصلی علت وارد می‌شوند، نشان داده می‌شوند. هر فلش ممکن است فلش‌های دیگری داشته باشد که به آن وارد می‌شوند، زیرا علل یا عوامل اصلی به زیر-علت‌های خود تجزیه می‌شوند؛ طوفان فکری می‌تواند به طور مؤثر برای تولید علل و زیر-علت‌ها استفاده شود.

نمودار علت و معلول با افزودن کارت‌ها (Cause and Effect Diagram with the Addition of Cards)

در CEDAC – نمودار علت و معلول با افزودن کارت‌ها (Cause and Effect Diagram with the Addition of Cards)، سمت معلول نمودار، توصیف کمی‌شده‌ای از مشکل است و سمت علت نمودار از دو کارت رنگی مختلف برای نوشتن واقعیت‌ها (facts) و ایده‌ها (ideas) استفاده می‌کند.
واقعیت‌ها جمع‌آوری شده و در سمت چپ تیغه‌ها (spines) نوشته می‌شوند، و ایده‌ها برای بهبود در سمت راست تیغه‌های علت نوشته می‌شوند. ایده‌ها از نظر محتوا و عملی بودن ارزیابی و انتخاب می‌شوند.
تصویر ۶: نمودار CEDAC
 
•    شرح تصویر: این نمودار شبیه نمودار استخوان ماهی است، اما روی تیغه‌های علت، جایگاه‌هایی برای کارت‌ها وجود دارد. در سمت چپ هر تیغه، کارت‌های واقعیت یا مشکل (Fact or Problem card) (با یک رنگ، مثلاً آبی) و در سمت راست، کارت‌های بهبود (Improvement card) (با رنگ دیگر، مثلاً سفید) قرار می‌گیرند. فلش اصلی به معلول (Effect) اشاره دارد.

طوفان فکری (Brainstorming)

طوفان فکری (Brainstorming) می‌تواند همراه با ابزار علت و معلول استفاده شود. این یک تکنیک گروهی است که برای تولید سریع تعداد زیادی ایده استفاده می‌شود و ممکن است در موقعیت‌های مختلف به کار گرفته شود. هر یک از اعضای گروه، به نوبت، می‌تواند ایده‌ای در مورد مشکل مورد بررسی مطرح کند. از ایده‌های جسورانه استقبال می‌شود و هیچ انتقاد یا ارزیابی در طول طوفان فکری رخ نمی‌دهد؛ تمام ایده‌ها برای تحلیل بعدی ثبت می‌شوند. فرآیند تا زمانی که ایده جدیدی مطرح نشود ادامه می‌یابد و شانس اصالت و نوآوری را افزایش می‌دهد. می‌توان از آن برای موارد زیر استفاده کرد:
•    شناسایی نواحی مشکل‌دار
•    شناسایی زمینه‌های بهبود
•    طراحی راه‌حل برای مشکلات
•    توسعه برنامه‌های اقدام

تحلیل پارتو (Pareto Analysis)

تحلیل پارتو (Pareto Analysis) می‌تواند برای تحلیل ایده‌های حاصل از یک جلسه طوفان فکری استفاده شود. این ابزار برای شناسایی تعداد معدود و حیاتی (vital few) مشکلات یا علل مشکلاتی که بیشترین تأثیر را دارند، استفاده می‌شود. یک نمودار یا چارت پارتو داده‌ها را به صورت تصویری در قالب یک نمودار میله‌ای رتبه‌بندی شده نشان می‌دهد که فراوانی وقوع آیتم‌ها را به ترتیب نزولی نمایش می‌دهد. معمولاً نمودارهای پارتو نشان می‌دهند که ۸۰٪ از معلول به ۲۰٪ از علل نسبت داده می‌شود؛ از این رو، گاهی اوقات به عنوان قانون ۸۰/۲۰ شناخته می‌شود.
تصویر ۷: نمودار پارتو


 
•    شرح تصویر: یک نمودار میله‌ای که میله‌ها بر اساس ارتفاع (فراوانی یا تعداد) از چپ به راست به صورت نزولی مرتب شده‌اند. محور عمودی نشان‌دهنده فراوانی (مثلاً از ۰ تا ۱۴۰۰) است. محور افقی دسته‌ها یا علل (در اینجا با حروف C, E, B, A, D مشخص شده) را نشان می‌دهد. میله C بلندترین، سپس E، B، A و D کوتاه‌ترین است. این نمودار نشان می‌دهد که تعداد کمی از دسته‌ها (مثلاً C و E) مسئول بخش بزرگی از کل فراوانی هستند.

کنترل آماری فرآیند (SPC - Statistical Process Control)

کنترل آماری فرآیند (SPC - Statistical Process Control) یک جعبه‌ابزار برای مدیریت فرآیندها است. همچنین راهبردی برای کاهش تغییرپذیری در محصولات، تحویل‌ها، مواد، تجهیزات، نگرش‌ها و فرآیندها است که علت اکثر مشکلات کیفیت محسوب می‌شود. SPC نشان می‌دهد که آیا یک فرآیند "تحت کنترل" است - پایدار و فقط تغییرات تصادفی را نشان می‌دهد، یا "خارج از کنترل" است و نیاز به توجه دارد. همچنین به طور خودکار هشدار می‌دهد که عملکرد چه زمانی بدتر می‌شود و می‌تواند به کاهش بلندمدت نقص، شناسایی علل خاص یا قابل انتساب، کاهش یا حذف علل تغییرپذیری و دستیابی به سطحی از عملکرد تا حد امکان نزدیک به هدف کمک کند.
در SPC، اعداد و اطلاعات، مبنای تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات را تشکیل می‌دهند و یک سیستم ثبت داده کامل ضروری است. علاوه بر ابزارهای لازم برای ثبت داده‌ها، مجموعه‌ای از ابزارها نیز برای تجزیه و تحلیل و تفسیر داده‌ها وجود دارد که برخی از آن‌ها در صفحات بعدی پوشش داده شده‌اند. درک این ابزارها و نحوه استفاده از آن‌ها نیاز به دانش قبلی آمار ندارد.

نمودار کنترل (Control Chart)

یکی از ابزارهای کلیدی SPC، نمودار کنترل (Control Chart) است. از آن برای نظارت بر فرآیندهایی که تحت کنترل هستند، با استفاده از میانگین‌ها و دامنه‌ها استفاده می‌شود. این نمودار داده‌ها، به عنوان مثال، فروش، حجم، شکایات مشتریان را به ترتیب زمانی نشان می‌دهد و چگونگی تغییر مقادیر با گذشت زمان را نمایش می‌دهد. در یک نمودار کنترل، هر نقطه اهمیت فردی دارد و به همسایگان خود متصل می‌شود. در بالا و پایین میانگین، خطوط هشدار بالا و پایین (Upper and Lower Warning Lines - UWL, LWL) و خطوط اقدام بالا و پایین (Upper and Lower Action Lines - UAL, LAL) ترسیم می‌شوند. این خطوط به عنوان سیگنال‌ها یا قوانین تصمیم‌گیری عمل می‌کنند و به اپراتورها اطلاعاتی در مورد فرآیند و وضعیت کنترل آن می‌دهند. نمودارها به عنوان یک سابقه تاریخی از فرآیند در حین وقوع و به عنوان کمکی برای شناسایی و پیش‌بینی تغییرات مفید هستند.
تصویر ۸: نمودار کنترل
 
•    شرح تصویر: یک نمودار خطی که محور افقی آن زمان (Time) و محور عمودی مقادیر اندازه‌گیری شده را نشان می‌دهد. یک خط مرکزی میانگین (Mean) فرآیند را نشان می‌دهد. خطوط افقی دیگری در بالا و پایین میانگین وجود دارند: خط اقدام بالا (UAL)، خط هشدار بالا (UWL)، خط هشدار پایین (LWL) و خط اقدام پایین (LAL). داده‌های فرآیند به صورت نقاطی که با خط به هم متصل شده‌اند، روی نمودار رسم شده و حول میانگین نوسان می‌کنند. هدف این است که نقاط بین خطوط کنترل باقی بمانند و الگوی تصادفی داشته باشند.

برگه بررسی (Check Sheet)

برگه بررسی (Check Sheet) روشی سازمان‌یافته برای جمع‌آوری و ساختاربندی داده‌ها است؛ هدف آن جمع‌آوری حقایق به کارآمدترین روش ممکن است. این برگه تضمین می‌کند که اطلاعات جمع‌آوری شده همان چیزی است که درخواست شده و همه آن را به یک روش انجام می‌دهند. داده‌ها با افزودن علامت شمارش (tally) یا تیک در برابر دسته‌های از پیش تعیین شده آیتم‌ها یا اندازه‌گیری‌ها جمع‌آوری و مرتب می‌شوند. این کار، وظیفه تحلیل را ساده می‌کند.
تصویر ۹: نمونه برگه بررسی


 
شرح تصویر: یک جدول ساده. ستون سمت چپ می‌تواند دسته‌ها (مثلاً انواع نقص) را لیست کند. ستون میانی (با عنوان فرضی X) شامل علائم شمارش (تیک یا چوب‌خط) برای هر دسته است. ستون سمت راست (با عنوان فرضی Y) تعداد کل شمارش‌ها برای هر دسته را نشان می‌دهد. یک ردیف جمع کل (Total) در پایین وجود دارد. تصویر نمونه دارای دو ردیف با علائم شمارش زیاد و کم است.

نمودارهای میله‌ای (Bar Charts)

نمودارهای میله‌ای (Bar Charts) نمایش‌های بصری داده‌ها هستند که در آن ارتفاع میله‌ها برای نشان دادن اندازه نسبی کمیت اندازه‌گیری شده استفاده می‌شود. میله‌ها می‌توانند جدا از هم باشند تا نشان دهند داده‌ها مستقیماً به هم مرتبط یا پیوسته نیستند. می‌توان از آن‌ها برای ایجاد تأثیر بصری بر داده‌ها، مقایسه انواع مختلف داده‌ها و مقایسه داده‌های جمع‌آوری شده در زمان‌های مختلف استفاده کرد.
تصویر ۱۰: نمونه نمودار میله‌ای
 
•    شرح تصویر: چندین میله عمودی با ارتفاع‌های مختلف که مقادیر مربوط به دسته‌های مختلف را نشان می‌دهند. میله‌ها از هم فاصله دارند.

نمودار پراکندگی (Scatter Diagram)

نمودار پراکندگی (Scatter Diagram) نمایشی گرافیکی از چگونگی تغییر یک متغیر نسبت به متغیر دیگر است. متغیرها روی محورهایی که در زوایای قائم نسبت به یکدیگر قرار دارند رسم می‌شوند و پراکندگی نقاط، معیاری از اطمینان به هرگونه همبستگی نشان داده شده را ارائه می‌دهد.
تصویر ۱۱: نمونه‌های نمودار پراکندگی
 
•    شرح تصویر: سه نمودار پراکندگی نمایش داده شده است:
o    نمودار چپ: نقاط تقریباً روی یک خط مستقیم با شیب مثبت قرار گرفته‌اند (نشان‌دهنده همبستگی مثبت قوی).
o    نمودار وسط: نقاط حول یک خط فرضی با شیب منفی پراکنده شده‌اند (نشان‌دهنده همبستگی منفی).
o    نمودار راست: نقاط به صورت تصادفی و بدون الگوی مشخص پراکنده شده‌اند (نشان‌دهنده عدم همبستگی).
این نمودارها نشان می‌دهند که آیا ۲ متغیر به هم مرتبط هستند یا خیر، یا ثابت می‌کنند که مرتبط نیستند، نوع رابطه (در صورت وجود) بین متغیرها و اینکه چگونه یک متغیر ممکن است با کنترل مناسب متغیر دیگر کنترل شود. آن‌ها همچنین امکان پیش‌بینی مقادیری که خارج از محدوده اندازه‌گیری شده قرار دارند را فراهم می‌کنند.

تحلیل ماتریسی (Matrix Analysis)

در ساده‌ترین شکل، تحلیل ماتریسی (Matrix Analysis) روشی برای ارائه داده‌ها در یک شبکه مستطیلی است که داده‌ها در امتداد بالا و کنار نمایش داده می‌شوند.
نمادهایی که در محل تقاطع‌های شبکه قرار می‌گیرند، امکان برقراری روابط بین دو مجموعه داده را فراهم می‌کنند. این روش تمام داده‌های شناخته شده را در یک جدول خلاصه می‌کند و شکاف‌ها در دانش و روابط بین آیتم‌ها را برجسته می‌سازد. این یک ابزار ارزشمند برای تمرکز توجه تیم‌ها است و وظیفه رتبه‌بندی اولویت مجموعه‌ای از آیتم‌ها را ساده می‌کند.
تصویر ۱۲: نمونه تحلیل ماتریسی


 
•    شرح تصویر: یک جدول (ماتریس) با ستون‌های A, B, C, D و ردیف‌های ۱, ۲, ۳, ۴. در محل تقاطع برخی ردیف‌ها و ستون‌ها علامت تیک (✓) قرار داده شده است که نشان‌دهنده وجود رابطه بین آیتم ردیف و ستون مربوطه است. (مثلاً بین ۱ و A، ۱ و B، ۱ و D رابطه وجود دارد، اما بین ۱ و C وجود ندارد).

نمودار نقطه‌ای (Dot Plot)

نمودار نقطه‌ای (Dot Plot) یا چوب‌خط (Tally Chart) یک توزیع فراوانی است. این نمودار نشان می‌دهد که یک مقدار خاص چند بار (فراوانی) رخ داده است. شکل نمودار می‌تواند اطلاعات زیادی در مورد یک فرآیند آشکار کند، تصویری از تغییرپذیری ارائه دهد، مقادیر غیرعادی را برجسته کند و احتمال وقوع مقادیر خاص را نشان دهد.
تصویر ۱۳: نمونه‌های نمودار نقطه‌ای


 
•    شرح تصویر: سه نمودار نقطه‌ای ساده. هر کدام یک محور افقی (که مقادیر را نشان می‌دهد) دارد. نقاط بالای هر مقدار نشان‌دهنده فراوانی آن مقدار است. نمودارها الگوهای مختلف توزیع (مثلاً متمرکز، پراکنده، چند قله‌ای) را نشان می‌دهند.

هیستوگرام (Histogram)

هیستوگرام (Histogram) تصویری از تغییرپذیری یا توزیع است، که در آن داده‌ها به سلول‌ها (بازه ها) گروه‌بندی شده و فراوانی آن‌ها به صورت میله نمایش داده می‌شود. این روش برای مقادیر زیاد داده، به‌ویژه زمانی که دامنه تغییرات گسترده است، مناسب می‌باشد. هیستوگرام تصویری از میزان تغییرپذیری ارائه می‌دهد، نواحی غیرعادی را برجسته می‌کند و احتمال وقوع مقادیر خاص را نشان می‌دهد.
تصویر ۱۴: نمونه‌های هیستوگرام
 
•    شرح تصویر: سه هیستوگرام نمایش داده شده است. هر کدام شامل میله‌های عمودی چسبیده به هم است که هر میله نشان‌دهنده فراوانی داده‌ها در یک بازه (سلول) خاص است. برچسب محور عمودی فرضی: تعداد مقادیر درون سلول (No. of values within cell). هیستوگرام‌ها اشکال مختلف توزیع (مثلاً زنگوله‌ای، کج، چند قله‌ای) را نشان می‌دهند.
با چنین لیست خریدی از ابزارها و تکنیک‌ها، ممکن است دانستن اینکه کدام یک را چه زمانی استفاده کنید، آسان نباشد. برای غلبه بر این مشکل، ماتریس زیر به روش‌شناسی شش مرحله‌ای بهبود فرآیند اشاره دارد و ابزارها و تکنیک‌های کلیدی را که می‌توان در هر مرحله استفاده کرد، نشان می‌دهد. با این حال، این لیست جامع نیست و ابزارها باید همراه با تکنیک‌های اندازه‌گیری استفاده شوند.


ماتریس ارتباط ابزارها با گام‌های روش‌شناسی بهبود فرآیند

ابزار/تکنیک (Tool/Technique)

انتخاب (Select)

درک (Understand)

عملکرد (Performance)

بازبینی (Review)

تغییر (Change)

ثبت/ضبط (Capture)

DRIVE

 

X

X

X

X

X

نقشه‌برداری (Mapping)

 

X

X

X

   

فلوچارتینگ (Flowcharting)

 

X

X

X

   

میدان نیرو (Force Field)

X

     

X

 

علت و معلول / CEDAC

     

X

   

طوفان فکری (Brainstorming)

X

X

 

X

   

تحلیل پارتو (Pareto Analysis)

     

X

   

SPC

   

X

   

X

نمودارهای کنترل (Run/Control Charts)

   

X

   

X

برگه‌های بررسی (Check Sheets)

   

X

   

X

نمودارهای میله‌ای (Bar Charts)

   

X

     

نمودار پراکندگی (Scatter Diagram)

   

X

   

X

تحلیل ماتریسی (Matrix Analysis)

   

X

X

   

نمودار نقطه‌ای (Dot Plot)

   

X

X

X

X

هیستوگرام (Histogram)

   

X

   

X


 

سوالات متداول ابزارها و تکنیک‌های بهبود فرآیند

استفاده از این ابزارها به سازمان‌ها کمک می‌کند تا به جای اتکا به حدس و گمان، به صورت سیستماتیک و مبتنی بر داده، فرآیندهای خود را درک کنند. این امر منجر به شناسایی دقیق مشکلات، یافتن ریشه‌ای علل، کاهش تغییرپذیری، حذف مراحل غیرضروری، افزایش کارایی، بهبود کیفیت محصولات و خدمات و در نهایت تصمیم‌گیری‌های آگاهانه‌تر برای بهبود مستمر می‌شود.
DRIVE یک رویکرد ساختاریافته و پنج مرحله‌ای (Define, Review, Identify, Verify, Execute) برای حل مسئله و بهبود فرآیند است. این روش یک چارچوب منطقی برای تیم‌ها فراهم می‌کند تا با تعریف دقیق مشکل، بررسی وضعیت موجود، شناسایی راه‌حل‌ها، تأیید اثربخشی آن‌ها و در نهایت اجرای برنامه‌ریزی شده بهبودها، به نتایج مطلوب دست یابند.
تحلیل پارتو، که اغلب با قانون ۸۰/۲۰ شناخته می‌شود، ابزاری برای اولویت‌بندی است. این تحلیل کمک می‌کند تا "تعداد معدود و حیاتی" (vital few) علل یا مشکلاتی که بیشترین تأثیر منفی (معمولاً ۸۰٪ اثرات) را دارند، شناسایی شوند. با تمرکز تلاش‌ها بر روی این ۲۰٪ علل کلیدی، می‌توان با صرف منابع کمتر، بیشترین بهبود را در فرآیند ایجاد کرد. این ابزار معمولاً برای تحلیل داده‌های جمع‌آوری شده از طوفان فکری یا برگه‌های بررسی استفاده می‌شود.
افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.